معنی امیرحسین رستمی
بیوگرافی
امیرحسین رستمی متولد ۱۲ بهمن ۱۳۵۴ در تهران، بازیگر ایرانی است. او به مدت یک دوره هنرجوی کارگاه آزاد بازیگری به مدیریت امین تارخ، در سال ۱۳۸۲ بودهاست. وی فعالیت سینمایی خود را در مقام بازیگری از سال ۱۳۸۵ با فیلم فقط چشمهاتو ببند آغاز کرد. او سریال های: آچمز، فوق لیسانسه ها، لیسانسهها ۲، لیسانسهها، پادری (دودکش ۲)، آخرین بازی، پژمان، دودکش، یه تیکه زمین، دختران حوا، سه پنج دو، آسمان همیشه ابری نیست، نون و ریحون، وضعیت سفید، شمسالعماره، مرد هزار چهره، حضور داشته است. فیلم های سینمایی او: قاتل اهلی، مشکل گیتی، یک دزدی عاشقانه، نهنگ عنبر، نیم رخ ها، زن.مرد.زندگی...، عملیات مهد کودک، بوسیدن روی ماه، سورپرایز، یک عاشقانه ساده، زنان ونوسی مردان مریخی، زیگزاگ، خاک آشنا، رئیس، فقط چشمهاتو ببند، اسپاگتی در هشت دقیقه. شبکه نمایش خانگی: هشتگ خاله سوسکه، ساخت ایران ۲، شهرزاد، شتر مرغ، قلب یخی (فصل سوم)، همسایهها، شرط آخر، نار، فصل جدید، قهوه تلخ، خاطرهٔ شب بارانی، زیگزاگ، چشماتو ببند، مهاجر، ریسمان سبز، چاه دیو، همان روز، شاه کلید، هزاران کلید. تئاتر: کلمه سکوت کلمه، کمی بالاتر، سیستم گرون هلم، آنتراکت بی آنتراکت.
حل جدول
لغت نامه دهخدا
رستمی. [رُ ت َ] (حامص) دلیری و بهادری و شجاعت. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی) منسوب به رستم. مانند رستم زال. رستمانه. (یادداشت مؤلف):
بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه
وز آن رستمی اژدهافش درفش
شده روی خورشید تابان بنفش.
فردوسی.
همه شب نخفتند از خرمی
که پیروزیی بودشان رستمی.
فردوسی.
رستمی. [رُ ت َ] (اِخ) نام محلی واقع در 83/5هزارگزی بوشهر میان باشی و بوالخیر. (یادداشت مؤلف).
رستمی. [رُ ت َ] (اِخ) محمد، مکنی به ابوسعید. گوینده ٔ نامی معاصر. صاحب بن عباد که شعری به تازی از وی درکتاب ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 116 و شعری دیگر در امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1545 آمده است. رجوع به دو مأخذ مذکور و «ابوسعید، رستمی...» و یتیمهالدهر ثعالبی و حدائق السحر چ اقبال ص 82 و 147 و حاشیه ٔ ص 147 شود.
رستمی. [رُ ت َ] (اِخ) دهی از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 349 تن. آب آن از چاه و رودحله.محصولات آنجا غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
رستمی. [رُ ت َ] (اِخ) دهی از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 351 تن. آب آن از چاه. محصولات آنجا غلات و خرما و تنباکو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
رستمی. [رُ ت َ] (اِخ) دهی از دهستان چارکی بخش لنگه شهرستان لار. سکنه ٔآن 568 تن. آب آن از چاه. محصولات آنجا غلات و سبزی. راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
فرهنگ فارسی هوشیار
دلیری، پهلوانی، شجاعت
واژه پیشنهادی
یک دزدی عاشقانه
نهنگ عنبر
بوسیدن روی ماه
یک عاشقانه ساده
زیگزاگ
معادل ابجد
1089